تولد 1 سالگی دینا خوشگلم
دینا جونم ببخشید مامانی این روزا اینقدر با تو مشغولم که اصلا فرصت نمیکنم بیام سراغ کامپیوتر
خلاصه ببخشید که اینقدر مطالبت رو دیر به دیر میزارم
میخوام الان از تولدی که برات گرفتیم عکس بزارم تا برای همیشه یادگاری برات بمونه گلم
جشن تولد خوبی شد البته امیدوارم وقتی که بزرگتر شدی خودتم با دیدن عکسا و فیلمات خوشت بیاد فندقم
این کیکت بود که چون تم باب اسفنجی برات در نظر گرفته بودیم کیکت رو هم باب اسفنجی گرفتیم
البته اینم بگم که عکس گرفتن ازت خیلی سخت بود و خیلی تلاش کردیم تا این عکسا در اومدن
ای جااااااااااااااااااانم فدای اون خنده هات بشم الهی که همه کاری که ما میکنیم برای همین خنده های خوشگلته
اینم آخرش بود که خیلی خسته شده بودی و گفتم تا بابا اینات بیان یه کم استراحت کنی ولی میبینی که قنکم اونجارم نزاشتن بخابی الان تو لندوتی و اینم که بغل دستت خوابیده یکتاس
ببخشید دیگه از اون یکی مهمونا عکس نمیزارم همین خاله و عمه و عمو و دایی بسه برات عزیزکم
خیلی دوست داریم مامانی انشالا 120 سالگیت رو جشن بگیری قشنگم
تولدت مبارک دینا جونم