دینا جانمدینا جانم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

دینا خورشید زندگیه مامان و بابا

ر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد...

جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت.   اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. برا خوندن متن کاملش بیا ادامه ی مطلب... جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت.    اگر تو نباشی،... هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ ماد...
14 مهر 1393

حرفهای مادرانه : دینای من

  تنها دليل بودنم،من هميشه براي تو نوشته ام و مي نويسم، مي نويسم؛ تا فردا روز دست در دست هم در كوچه هاي كودكي ات بدويم و آوازهايمان را به دست بادبادكهاي بازيگوش بسپاريم، مي نويسم؛ تا در قايم موشك نگاهمان عشق برويد و تو ترنم زيباي آن شوي ...   دخترم ،تاج سرم...   من و تـــــــو هر دو ز یک آغازیم                   تو همان مادر فرداهایی                   من همان دختر دیروزینم نقشه ی کهنه ی دیروزیه من نقش...
14 مهر 1393