تعیین جنسیت و انتخاب بهترین اسم ...

دینا جان مامانی از زمانی که فهمیدم تورو باردارم خیلی به موضوع اسمت فکر میکردم البته نمیدونستم که تو الان دخملی یا پسملی ولی باید برات اسم میزاشتیم من و بابایی به هر سایتی سر زدیم و به هر کتابی نگاه کردیم ولی اسمی که قشنگ باشه و به دل بشینه رو پیدا نمیکردیم البته بابایی جونت میگفت که اسمش باید اسلامی باشه وگرنه غیر اسلامی قشنگ زیاد بود ...................

ادامه دارد........

خیلی دنبال اسم بودیم هم پسرانه و هم دخترانه تا اینکه به تفاهم رسیدیم و اسم پسرا سبحان و انتخاب کدیم ولی اسم دخترانه انتخابش سخت تر بود من هر روز یه اسمی به بابات پیشنهاد میکردم ولی اون قبول نمیکرد تا اینکه روز 17 مهر 1392 من و بابایی و مامان جون رفتیم سونوگرافی همه مون دلمون یه جوری بود مخصوصا من خیلی دوست داشتم بدانم که تو الان دختری یا پسر برام فرقی نداشت فقط دوست داشتم بدونم تا اینکه اونجا بود که فهمیدم خدا یکی از رحمت هاشو بهمون هدیه کرده و تو عزیز دلم یه دختر بودی یه فرشته از طرف خدا اومدم بیرون مامان جون و بابایی چشمشون به من و برگه تو دستم بود البته اینم اضافه کنم که قبل از رفتن از بابات پرسیدم که از ته دل دوست داری بچه مون چی باشه و اونم گفت من دختر رو خیلی دوست دارم  خلاصه اصلا باورمون نمیشد که خدا حاجتمون رو داده از اون به بعد فقط دنبال اسم دختر بودیم من اسمهای زیادی میگفتم مثل نورا مهنا حلما سدنا دینا تا اینکه بلاخره بابات از اسم دینا خوشش اومد و معنیشم یعنی حافظ و نگهدارنده دین اسم خواهر کوچیکه حضرت یوسف که تو قرآن هم زیاد اومده من و خاله ریحان میگفتیم نورا خاله پری و بابا میگفتن دینا تا اینکه اسم فرشته کوچولوی ما شد دینا باورت میشه تا وقتی که شناسنامه بگیریم مننمیدانستم تورو باید با چه اسمی صدا بزنم؟؟؟؟ولی خب باباییت به من زور شد گلم البته دینا هم خیلی قشنگه دوست داریم دینا جون

مامان جون تا دنیا بیای همش یادش میرفت بگه دینا میگفت ندا . دنیا خلاصه هر چیزی به جز دینا ولی الان به همه میگه دینا عاچقتیم دینا گلی