دینا جانمدینا جانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

دینا خورشید زندگیه مامان و بابا

یه سالگیه دینا بانو

1393/12/27 14:38
نویسنده : مامان فرزانه
822 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دینا جونم بردمت مرکز بهداشت البته چون بابایی جایی دعوت داشت نتونست بیاد و منم با مامان جون رفتم آخه خودم دلم نمیاد که نگهت دارم تا واکسن بهت بزنم ماشالامت بشه دخترم بهداشت رو گذاشته بودی سرت دائم میرفتی اینطرف و اونطرف و فقط داد و بیداد میکردی میگفتی ده ده و بچه هارو نشون میدادی میگفتی ری ری ینی نی نی به من و مامان جون میگفتی ینی شمارم نی نی هارو ببینید همه بهت میگفتن ماشالا خیلی ورووجک بازی در آوردی تا اینکه نوبتمون شد بعد از پر کردن پرسشنامه رسیدیم به قد و وزنت ماشالا اونم خوب بود قدت 76 و وزنت 11500 بود بعد از قد و وزن رفتیم قسمت واکسیناسیون دیگه من رفتم بیرون وایستادم مامان جون بذدت واکسیناسیون میگفت دختر خوبی بودی و اذیت نکردی فقط یه کم نق نق کردی اومدی بیرون و منو دیدی شروع کردی به گریه کردن بهت گفتم دینا چی شد اوف شدی تو هم خیلی شیرین دعوا کردی و گفتی اه  اه خلاصه دیگه اومدیم بیرون و بابایی چند بار زنگ زده بود و پیام داده بود که چی شد زندگیمون رو بردی و آوردی؟؟؟خیلی نگرانت بود با   باباجون رفته بودیم و بنده خدا وایستاده بود دم در تا ما بیایم بیرون آخه دلش برای تو سوخته بود میگفت وایستادم تا دینا واکسن میزنه تا خانه اذیت نشه با باباجون اومدیم خونمون بعد از اینکه رسیدیم جایزه ات رو که از نی نی عکس برنده شده بودی رو آوردن تو هم مثل دخترای خوب خوابیدی

قربونت بشم الهی عزیز دلم خیلی دوست داریم یه دونه ی ما

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان فتانه
28 اسفند 93 0:23
افرین به این دختر خوب که اذیت نکرد
مینا حسینی
16 اردیبهشت 94 18:37
تولدت مبارک خوشگلم